اسرار روحی حجّ| ۹
۷- صحنهی امتحان خدا سنگین است
اوامر امتحانی خدا، همیشه برای ظاهر ساختن روح انقیاد و تسلیم بشر در برابر مبدأ هستی و کمال نامتناهی که بابالابواب جمیع کمالات و سعادات بیپایان است، صادر میشود ولی افسوس که این انسان بینوا، بیخبر از رمز کار، همهاش داد از فلسفهی احکام میزند و روشنفکری و حسّ کنجکاوی خود را، به رخ میکشد که فلان دستور، چه فایدهی بهداشتی برای بدنم دارد و آن حکم، از نظر اقتصادی و اجتماعی، دارای چه آثاری میتواند باشد و آن عمل، کجای زندگی ما را رونق میدهد و از این قبیل که حکایت از غرق شدن فکر اکثریّت مردم، در امور مادّی مینماید و کشف از این میکند که مردم روز، غالباً دین را نوکر خدمتگزار دنیا دانسته و از آن بطور انحصار انتظار منافع مادّی دارند و در غیر این صورت دستورات عالیّهی آسمانی را، ارتجاعی و غیر قابل اجرا در مجتمع آدمیان میشمارند و البتّه این طرز تفکّر جاهلانه مختصّ عصر معیّنی نیست؛ بلکه در تمام اعصار گذشته بوده و در مقابل انبیای خدا و سفرای آسمانی، اظهار شده و آثار شومی هم به دنبال داشته است.
مردودیّت اصحاب سبت را در حوزهی امتحان خدا بنگرید
قومی از یهود که در قرآن، داستانشان به عنوان اصحاب سبت، آمده است در یک شهر ساحلی مشرف بر دریا سکونت داشتند و شغلشان ماهیگیری بود. بر اساس سنّت امتحان الهی، از طرف خدا مکلّف شدند روز «شنبه» را در میان ایّام هفته، اختصاص به عبادت دهند و از صید ماهی خودداری نمایند و روزهای دیگر، در کار خود آزاد باشند و از آنجا که باید صحنهی امتحان، با دشواری توأم باشد و انسان از طریق مبارزهی با شهوات نفس امّارهاش، درجهی تسلیم و اخلاص خود را بارز سازد و به کمال قرب خدا نائل گردد، چنین بود که برحسب تقدیر خدا، روزهای شنبه که روز مخصوص عبادت آن قوم بود، سیل جوشان ماهی بر صفحهی آب ظاهر میشد؛ در حالی که سرهای خود را بالا گرفته و با اندامهای زیبا و پر گوشت خود، همچون گوسفندهای چاق و فربه، در لابهلای امواج آب میغلتیدند و تا مقابل در خانههای مردم میآمدند، شکمهای سفید و برّاقشان دلربایی میکرد و چشمهای حریص و پر اشتیاق ماهیگیران ساحل را به خود متوجّه میساخت بطوری که خودداری از صید آن همه ماهی جذّاب و دلربا و دست برداشتن از آن همه ثروت سرشار، برای امتثال فرمان خدا، در نظرشان بسیار سنگین و گران میآمد و عجیبتر آنکه از فردای آن روز تا شنبه آینده، ماهی کمیاب میشد!! گویی نسل ماهی منقرض گشته و یا در قعر دریا فرو رفتهاند.[1]
آری! این، معنای ابتلا و امتحان الهی است که میفرماید:
كَذلِكَ نَبْلوهُمْ بِما كانُوا يَفْسُقُونَ.[2]
بدینسان، ما آنان را به جهت طغیان و عصیانشان به چنین امتحان دشواری میآزمودیم.
عاقبت، جلوهگریهای فریبندهی ماهیان دریا و هیجان حرص ثروتاندوزی در دلها، کار خود را کرد و سدّ ایمان را درهم شکست و مردم دنیادوست را به وادی گناه افکند. از راه مزوّرانهی مخصوصی که شیطان به فکرشان انداخت، دست به ماهیگیری در روز شنبه که از طرف خدا تحریم شده بود، زدند و فرمان خدا را زیر پا نهادند تا آنجا که مخالفت امر خدا در میانشان بصورت یک کار عادّی درآمد و طغیان از حدّ گذشت.
در آن موقع بود که فرمان نزول بلا، از جانب خدا صادر گشت و آن جمعیّت طاغی، بصورت بوزینگانی منفور و پلید مسخ شدند و بساط زندگیشان از صفحهی گیتی برچیده شد و به هلاک دائم افتادند که قرآن میفرماید:
فَلَمّا عَتَوا عَمّا نُهُوا عَنْهُ قُلْنا لَهُمْ كُونُوا قِرَدَةً خاسِئينَ.[3]
پس وقتی مبالغهی در طغیان نمودند، گفتیم به آنان: باشید بوزینگانی مطرود [از رحمت حق].
امتحان لشکریان طالوت را هم بخوانید
«طالوت» شخصی است که قرآن کریم او را به عنوان یک زمامدار شایسته و لایق رهبری میستاید که دارای قوّت بدنی و قدرت فکری و علمی بود.
قالَ اِنَّ اللهَ اصْطَفیهُ عَلَيْكُمْ وَ زادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ.[4]
[پیغمبرشان] گفت: خدا، او [طالوت] را، بر شما برگزیده است و قدرت علمی و جسمی او را زیاد و افزون قرار داده است.
این شخصیّت قویّ و نیرومند، از طرف پیغمبر زمان به دستور خدا برای سرپرستی امّت بنیاسرائیل و تدبیر امور جنگی انتخاب گردید و لشگری عظیم به قصد جنگ با «جالوت» که سلطانی جبّار و ستمگر بود و بنیاسرائیل در نتیجهی ظلم و ستمهای خارج از حدّ او، همه چیز خود را از دست داده و کاملاً مستأصل شده بودند، حرکت داد. او ضمن تعلیمات نظامیاش، به سربازان خود گفت: متوجّه این مطلب باشید که خدا شما را بوسیلهی نهر آبی که سر راهتان واقع شده امتحان خواهد کرد. هر که با وجود عطش و تشنگی شدید از آب آن نهر نیاشامد و امتثال امر خدا کند در جرگهی اعوان و انصار من خواهد بود و مشمولالطاف و عنایات حضرت حق خواهد گردید و هر که تخلّف نموده و از آن آب بیاشامد، در زمرهی اتباع من نمیباشد و محروم از نصرت و امداد پروردگار میگردد.
البتّه هوا گرم و عطش غالب و صحرا کم آب بود و راه طولانی. با این شرایط سخت و دشوار، کنار نهر آب روان رسیدند؛ نهری که از آب صاف و زلال موج میزد، زمزمهی دلربای امواج آب که روی هم میغلتید و از مقابل سربازان خسته و گرمازده و عطشان میگذشت، تشنگی آنان را مضاعف میساخت و بر التهاب جگرها میافزود و قدرت رفتار از پاها میگرفت.
اینجاست که نیروی صبر شدید و قوّت ایمان عظیم میخواهد که آدمی، پا روی خواهش دل بگذارد و با شدّت سوز عطش، بسازد و تعظیماً لِاَمر الله عزّوجلّ از کنار آب روان، با لب عطشان بگذرد تا در برابر این بندگی و عبودیّت که به پیشگاه خالق یکتا عرضه داشته است، رضا و عنایات خاصّهی حضرت معبود جلّ و علا را که از نظر انسانهای عارف واقعبین، عالیترین بهرهها و منبع تمام سعادتهاست، بدست آورده و غرق در فرح و سرور قلبی گردد. و روحش با آب رحمت و محبّت او، سیراب و شاداب شود.
قُلْ بِفَضْلِ اللهِ وَ بِرَحْمَتِه فَبِذلِكَ فَلْيَفْرَحُوا هُوَ خَيْرٌ مِمّا يَجْمَعُونَ.[5]
بگو: به فضل خدا و به رحمت او، پس به همین باید خوشحال شوند، آن بهتر است از هر چه گرد آورده و میاندوزند.
باری! آن نهر آب برای لشکریان طالوت، گردنهی صعبالعبور و لغزشگاه خطیری بود. شیطان هم به وسوسه پرداخت که رنج عطش کشیدن و تشنه از کنار آب روان گذشتن چه فلسفهای دارد؟ آب که مایهی حیات انسان است و نیروبخش به سربازان مسلمان، چرا باید ممنوع و خوردنش حرام باشد؟ خیر! باید خورد و قوی شد تا با دشمنان جنگید! غافل از اینکه دشمن شمارهی یک انسانِ با ایمان، همین نفس امّارهی اوست که فرمان تخلّف از امر خدا میدهد. اوّل باید با این دشمن داخلی جنگید و مطمئن شد که پس از سرکوبی او، مدد از خدا میرسد و دشمن خارجی نیز مغلوب میگردد.
بالاخره آن منظرهی دلفریب آب و این وسوسههای شیطان، دلها را دگرگون کرد و تصمیمها را سست نمود و زانوها را لرزانید. جز جمعیّت اندکی که برحسب بعضی روایات، تعداد آنان، متجاوز از ۳۱۳ نفر نمیشد، تمام لشکر که قریب هشتاد هزار مرد سلحشور جنگاور بودند[6] از آن آب آشامیدند و ضعف نیروی ایمان و سستی استقامت خود را در مقابل شهوات نفسانی، علنی ساختند که خدا میفرماید:
فَلَمّا فَصَلَ طالُوتُ بِالْجُنُودِ قالَ اِنَّ اللهَ مُبْتَليكُمْ بِنَهَرٍ فَمَنْ شَرِبَ مِنْهُ فَلَيْسَ مِنّي وَ مَنْ لَمْ يَطْعَمْهُ فَاِنَّهُ مِنّي اِلَّا مَنِ اغْتَرَفَ غُرْفَةً بِيَدِهِ فَشَرِبُوا مِنْهُ اِلَّا قَليلاً مِنْهُمْ.[7]
پس وقتی طالوت، لشکریان را حرکت داد، گفت: حقیقت آنکه خدا امتحانکنندهی شماست بوسیلهی نهر آبی. پس هر که از آن بیاشامد، از من نیست و هر که از آن نچشد، پس او از من است؛ مگر آن کس که به مقدار کفی از آن بردارد. پس همه آشامیدند از آن؛ مگر اندکی از آنان.
خودآزمایی
1- اوامر امتحانی خدا، همیشه برای چه منظوری صادر میشود؟
2- دو نمونه از امتحانات الهی را بیان کنید.
3- عالیترین بهرهها و منبع تمام سعادتها چیست؟
پینوشتها
1. تفسیر مجمعالبیان، چاپ قدیم، جلد ۱، صفحهی ۴۲۶، سورهی اعراف.
2. سورهی اعراف، آیهی ۱۶۳.
3. همان، آیهی ۱۶۶.
4. سورهی بقره، آیهی ۲۴۷.
5. سورهی یونس، آیهی ۵۸.
6. تفسیر گازر، جلد ۱، صفحهی ۳۱۹.
7. سورهی بقره، آیهی ۲۴۹.
دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت
آیت الله سید محمد ضیاءآبادی